loading...
مهدی پروری
مهدی پروری بازدید : 162 سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
هر انسانى در هر عصر و موقعيّت جغرافيايى وشرائط اجتماعى كه قرار داشته باشد، به حكم فطرت و به مقتضاى عقل، به سوى كمال، گام برمى دارد. هدف دانشجويى كه در دانشگاه سرگرم تحصيل است، كارگرى كه در كارگاه مشغول كار و صنعت است، دانشمندى كه مشغول مطالعه كتابها و بررسى مطالب عميق علمى است و مخترعى كه در محيط ملال آور آزمايشگاه ها، مرتباً مشغول آزمايش است، رسيدن به كمال است و اصولا همين هدف كمال است كه ناراحتى ها و رنج ها، در راه رسيدن به آن، كاملا لذّت بخش و فرح آور است و نداى فطرت و فرمان وجدان همواره پشتيبان و مشوّق آنهاست. غريزه «عشق به كمال» تنها مخصوص انسان نيست، بلكه در حيوانات هم وجود دارد، زيرا آنچه را كه مناسب زندگى آنها باشد، خواهانند و از آنچه كه به ضرر آنان تمام شود، گريزانند. منتهاامتياز انسان ها نسبت به حيوانات اين است كه غريزه عشق به كمال در انسان هاـ به علت راهنمايى هاى عقل ـ به مراتب از حيوانات قوى تر است. اگر ما بخواهيم «عشق به كمال» را در انسان به صورت يك قانون درآوريم، بايد اعتراف كنيم كه قانونى عمومى و همگانى است; تا آنجا كه شايد هيچ قانونى، كليّت و عموميّت آن را دارا نباشد; زيرا همه افراد مايل هستند به سوى كمال بروند و تمام كارها و كوشش ها در جهت رسيدن به كمال است.هيچ كس را نمى توان پيدا كرد كه از منافع و كمالات خود متنفّر باشد و يا به طرف چيزهايى برود كه به زيان او تمام شود.از نظر ما تنها چيزی که می تواند انسان را به اين نياز خود (يعنی کمال) برساند,دين و دستورات آن می باشد. ممكن است كسى بگويد: قوانين بشرى مى توانند ـ در جهت تأمين آرامش براى پرورش افراد، نيل به كمالات، حفظ حقوق افراد و همچنين استحكام روابط آنها با يكديگر ـ جاى دين را بگيرند. اما در پاسخ می گوييم: هر آدم با انصافى قبول دارد كه قوانين بشرى اين قدرت را ندارد تا سرنوشت آينده ميليون ها نفر را تعيين كند و احتياجات اجتماعى را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. بارها مشاهده شده است كه قانون گزاران دنيا، قانونى وضع مى كنند اما روز ديگر كه به نواقص فراوان آن برخورد كردند، با الحاق تبصره ها، آن را وصله مى كنند. برخى مواقع تبصره ها هم مشكل را حل نكرده و مجبور شده اند آن را كنار بگذارند. نكته قابل توجه اين است كه: به فرض اين كه قوانين بشرى، مفيد و قابل اجرا باشد، ضامن اجرا نخواهد داشت; زيرا در اجتماعى كه اخلاق، فضيلت، ايمان و مسئوليت باطنى حكومت نكند، ضامن اجراى اين قانون چه قدرتى است؟ قدرت هاى مجريه را با چه نيرويى ممكن است كنترل كرد؟ و بر فرض نظارت يك گروه به نام «هيئت بازرسى» بر آنها، اگر اين هيئت بازرسى خواست «منافع شخصى» را در نظر بگيرد و از قدرت خود سوء استفاده كند، تكليف ديگران چيست؟ كدم قدرت جلوى آنها را مى گيرد؟ لابد بايد هيئت ديگرى را مأمور كرد كه بر هيئت بازرسى نظارت كند و همين طور هر هيئتى، ناظر بر هيئت ديگر كه باعث دور و تسلسل عجيبى مى شود. اين است كه قوانين بشرى هر قدر كه خوب و صحيح شده وضع شده باشند، از نظر ضمانت اجراء، ما را در بن بست سختى قرار مى دهد. تنها قدرت ايمان كه اساس آن توجه به خدا و مقررات مذهبى است،بهترين بازرس و ناظرى است كه مى تواند ضمانت اجراء قوانين را به عهده بگيرد.بنابراين به اين نتيجه مى رسيم كه: «آزادى و تأمين شرائط رشد افراد، تنها در سايه ايمان ممكن است!» از مباحث گذشته چنين نتيجه مى گيريم كه: ايمان و دين، يك ركن اساسى براى تكامل فرد و اجتماع است و هر چه درباره نقش آن در سرنوشت انسان، بيشتر دقت كنيم، ضرورت حياتى آن بهتر احساس مى شود. با اين حال، انسان چگونه مى تواند به خود اجازه دهد كه هيچ گونه تحقيقاتى درباره اين موضوع حياتى انجام ندهد. چطور مى توان اين موضوعى را كه اين مقدار در زندگى و سرنوشت ما مؤثّر است، ناديده گرفت؟ روش های شناخت خداوند: 1.طريق فطرت : هر انسانى، اعمّ از فقير و غنى، عالم و جاهل و داراى هر نوع مقام، شخصيّت، محيط اجتماعى رسوم و عادات و فرهنگ و تمدنى كه باشد; زمانى كه او را به حال خود واگذارند و فطرت او از همه مسايل فلسفى، علمى عريان شود و تحت تأثير هيچ گونه عاملى از عوامل خارجى قرار نگيرد; خود به خود، متوجه نيرويى توانا و مقتدر مى شود كه بر مافوق دنياى محسوس، حكومت مى كند. انسان در اين زمان، خود را جزئى از اجزا جهان هستى و عالَم را به يك نيروى جاودان و هميشگى، متصّل مى يابد كه خالق او و جهان هستى است.چنين انسانى با تمام وجود، احساس مى كند كه ندايى لطيف و سرشار از مهر و محبّت و در عين حال، محكم و منطقى، او را به طرف موجودى مى خواند كه ما آن را «خدا» مى ناميم. اين ندا، همان نداى فطرت پاك و بى آلايش بشر است كه مانند حاكمى نيرومند و مقتدر، فرمان اعتقاد به خدا را صادر مى كند.البته لازم به ذكر است كه شدّت و ضعف تأثير فطرت، بستگى به شرائط گوناگون محيط، تربيت و تبليغات دارد. مثلا: فرمان فطرت در زمانى كه افكار گوناگون مانند سربازانى مهاجم، سراسر مملكت وجود او را محاصره كرده اند با زمانى كه ذهن او خالى از هرگونه فكر و انديشه اى است، تفاوت بسيارى پيدا مى كند. خلاصه آنكه ممكن است در بعضى از شرائط، حكم فطرت مانند فرمان حاكم بركنار شده، هيچ گونه اى اثرى نبخشد.بر همين اساس، زمانى كه بشر خود را در برابر مشكلات و گرفتارى ها مى بيند و هنگامى كه حوادث و جريانات طبيعى و غير طبيعى (سيل، زلزله، طوفانى شدن دريا و سقوط هواپيما) به او روى مى آورد و دست او از تمام ابزارهاى مادى كوتاه مى ماند، پناهگاهى نمى يابد، در ميان امواج خروشان اقيانوس حوادث، غوطه مى خورد و يا در ميان آسمان در حالى كه هواپيما آتش گرفته، معلّق زنان پايين مى آيد; خود را ضعيف و ناتوان مى يابد و دست به دامن كسى مى زند كه قدرت او مافوق قدرتهاست; به پيشگاه او اظهار عجز مى كند; از او مى خواهد كه با نيروى فوق العاده خود، دست او را بگيرد و از اين مهلكه نجات بخشد. اين نقطه خاص و اين نيروى مرموزى كه در اين زمان توجّه بشر را به خود جلب مى كند، همان «خدا» است، همان نيروى بى پايانى كه بر جان جهان، مسلط است و همان موجودى كه جهان وجود از سرچشمه وجود او جوشيده است... در طول زندگانى، اين چنين اشخاص را به چشم خود ديده و يا در صفحات تاريخ به نام آنها برخورد كرده ايم. اشخاصى كه در هنگام قدرت و شوكت، هيچ گونه توجّهى به خدا نداشتند، اما همين كه در تنگناى شكست و ناتوانى قرار گرفتند با رغبت هر چه تمام تر به اين مبدا مقدّس متوجه مى شوند و از جان و دل، او را مى پرستند. 2. طريق عقل : در اين زمينه برهان های مختلفی برای اثبات خداوند اقامه شده که ما به مهمترين آنها اشاره می کنيم و آن,« برهان نظم»است.انسان هاى خداپرست براى اثبات وجود آفريدگار جهان، دلايل فراوانى را آورده اند. روشن ترين و قانع كننده ترين دليل آنها«برهان نظم» مى باشد. چرا كه«برهان نظم»، عقل و وجدان را قانع و راضى مى سازد. به همين دليل، اين برهان، هميشه مورد توجه دانشمندان و فلاسفه الهى قرار گرفته است. «برهان نظم» بر دو محور عمده قرار گرفته است: 1. در سرتاسر جهان، آثار و نشانه هاى نظم، حساب، قانون و هدف به چشم مى خورد. 2.هر دستگاه و مجموعه اى كه در آن، آثار نظم، حساب، قانون و هدف باشد، نشان دهنده آن است كه سازنده آن از علم و عقل برخوردار است. به آن پيرزن گفتند: خدا را از چه راه شناخته اي ؟! گفت : از اين چرخة ريسندگي ام ! زيرا چون دست به سوي آن مي برم و دستة آن را به گردش درمي آورم ، آن حركت مي كند و نخها را مي ريسد و مبدّل به ريسمان مي نمايد . و چون دست برميدارم ، آن مي ايستد و متوقّف ميگردد ، پشمها و پنبه ها به حال خود باقي مي ماند ، ديگر نه رشته اي رشته مي شود و نه ريسماني تهيّه مي گردد ! از آنجا دانستم كه اين افلاك و ستارگان ثابت و سيّار و اين خورشيد و ماه و اين زمين و اين دستگاه آفرينش ، آفريننده اي دارد كه اگر وقتي بخواهد توقّف كند تمام جهان هستي به ديار عدم مي روند ؛ و چون در هر لحظه بدان ، نيرو از جانب صاحب نيرو مي رسد ، لهذا بر قرار و بر دوام مي باشند . بدن انسانى را در نظر بگيريد. فرض كنيد اين بدن داراى صد جزء است كه با صد كيفيّت، تشكيل يافته است. هر كدام از اين اجزا با يك حساب دقيق، تنظيم و هر كدام به طور منظم، كار خود را انجام مى دهند. آيا اكنون احتمال به وجود آمدن اين بدن با اين كيفيّت از روى تصادف و اتّفاق، بر طبق حساب احتمالات، با صفر، مساوى نيست!؟ و آيا مى توان اين موجود منظم و هزاران موجود ديگر را كه در سازمان خلقت به چشم مى خورند، به علل بدون شعور و اراده نسبت داد!؟ اساساً موضوع حكايت نظم، از وجود يك مبدأ عاقل به اندازه اى روشن است كه بعضى آن را از بديهيّات شمرده اند تا آنجا كه فريد وجدى دانشمند معروف مصرى آن را از فطريات، مى داند.براى پى بردن به چگونگى نظم جهان طبيعت، تنها راهى كه به نظر مى رسد، همان مطالعه و تفكر در موجودات مختلف عالم است. البته ناگفته پيداست كه براى اين منظور، نمى توان با نظر سطحى و بدون تفكّر، به موجودات عالم نگريست; بلكه بايد براى درك و فهم هر گوشه اى از جهان خلقت، تجربه ها، ابزارهاى علمى، فكرها و عمرها مصرف شود. بنابراين ما تنها با حواس ظاهر، نمى توانيم به مطالعه ظواهر اين عالم، اكتفا كرده و با ادراكات و حواس محدود خود، نظم عالم را دريابيم و به اسرار خلقت، آگاه گرديم. خوشبختانه پيش از ما دانشمندانى عمر خود را در اين راه صرف كرده اند. ميليون ها دانشمند در طى صدها سال، هر كدام در گوشه اى از جهان، مشغول مطالعه و دقت بوده اند و فرآورده هاى فكرى و نتيجه هاى علمى خود را تحويل جامعه بشريت داده اند و در نتيجه اسرار پاره اى از موجودات عالم براى بشر معلوم گرديده است. -خدا کيست؟ در آيات قرآن مجيد، نيك بينديشيد كه چگونه همه پديده ها را نشانه قدرت و توانايى خداوند و وابسته و متعلق و مرتبط به او و مسخّر امر و اراده او معرفى نموده و مى فرمايد: (يا اَيُّهَا النّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ لا إ لهَ إ لاّ هُوَ فَانّى تُؤْ فَكُونَ) فاطر / 3«اى مردم ! نعمت خدا را كه بر شما ارزانى داشته است ، ياد كنيد، آيا آفريننده اى غير از خدا مى باشد كه شما را از آسمان وزمين روزى مى دهد؟نيست الهى مگراو پس به كجا برگردانده مى شويد؟» «خداست كه بادها را مى فرستد تا ابرها را بر انگيزد، سپس آن (ابر) را به سوى سرزمين مرده مى رانيم آنگاه به وسيله آن زمين را بعد از مردنش زنده مى گردانيم ، نشور (برانگيخته شدن مردگان ) هم همين گونه است ») فاطر / 9( «آيا نمى بينى كه خدا از آسمان آب فرو فرستاد پس به وسيله آن ميوه هاى رنگارنگ بيرون آورديم و در زمين از كوهها راههاى بسيار واصناف و رنگهاى مختلف سفيد و سرخ و سياه خلقت فرموده و از اصناف مردم و اجناس جنبندگان و حيوانات نيز به رنگهاى مختلف آفريد همين گونه (بندگان هم مختلفند) و از ميان بندگان ، فقط علما، از خدا مى ترسند ...») فاطر / 27 و 28 ( «از آيات خدا اين است كه از جنس خودتان براى شما همسرانى خلق كرد تا در بَرِ او آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى قرار داد. به درستى كه در اين علامتها هرآينه براى گروهى كه تفكر مى كنند نشانه هايى است ») روم / 21( «و از نشانه هاى خدا، آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانها و رنگهاى شماست ، به درستى كه در اين امور هرآينه براى دانايان نشانه هايى است ») روم / 22( «و از آيات خدا خواب شما در شب و روز و طلب كردن شما از فضل او است به درستى كه در اين امر، براى آنان كه مى شنوند، نشانه هايى است ») روم / 23( «و از آيات خدا اين است كه آسمان و زمين به امرش برپاست پس ‍ چون شما را بخواند خواندنى از زمين ، آنگاه شما بيرون مى آييد») روم / 25( «آيا بدون خالق ، آفريده شده اند يا خودشان خود را آفريده اند». «آيا آنان كه كافر شدند نديدند كه آسمانها و زمين بسته بودند پس ‍ آنها را از هم بازگشوديم . و هرچيز زنده را از آب به وجود آورديم ؛ پس آيا ايمان نمى آورند؟») انبياء / 30( از اين گونه آيات كه حكمتهاى خدا و علم و تقدير او را در مخلوقات و ربط و تعلق آنها را به او بيان مى كند و بشر را دعوت به تعقل ، تفكر و آگاهى مى نمايد، در قرآن مجيد بسيار است .اگر روح انسان بهانه جو نبوده و حقيقت طلب باشد، هريك از آيات بى شمارى كه در هردقيقه و ثانيه جلو چشم او قرار مى گيرد، براى راهنمايى او به سوى شناخت خداى يگانه و قدرت نامحدود و علم غير متناهى او كافى است .برخى از مردم در حالى كه در امور زندگى و مسايل مهمّ اجتماعى و اخلاقى ، بنياد كارشان بر كاوش زياد و محكم كارى و بررسى و جستجو نيست بلكه به آسانى اطمينان و باور برايشان حاصل مى شود؛ در مورد عقايد و ايمان به عالم غيب و خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى ، ديرباور هستند و ادلّه قانع كننده و خردپسند، آنان را مطمئن نمى سازد مثل اين كه مى خواهند در اين موارد غير از روشهاى عقلايى ، روشهاى ديگر و ادلّه ديگرى بر آنان عرضه شود.افراد مستقيم و با انصاف ، با يك دليل و يك نشانه قانع مى شوند و با مختصر انديشه اى ، زبان به گفتن كلمه توحيد مى گشايند.به عكس ، اشخاص نا مستقيم و شيطان صفت ، هرچه آيات خدا را ببينند، هدايت نمى شوند و از وادى ضلالت و ترديد و شك ، به سرمنزل ايمان و يقين نمى رسند. اگر اين افراد، خود را از بيماريهاى عناد و لجاجت ، تقليد، تعصبهاى جاهلانه ، خودبينى واظهارهاى فيلسوف مآبانه معالجه كنند، آيات و نشانه هاى خدا را در آسمان ، زمين ، دريا، جهان نباتات ، حيوانات و انسان ، بقدرى بى حد و شمار خواهند ديد كه در برابر اين حقيقت قرآنى كه (وَلَوْ اَنَّ ما فِى الاَْ رْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللّهِ )لقمان / 27(، سر تسليم و قبول فرود آورده ، به وجود آفريننده جهان و يكتايى او شهادت خواهند داد كه «اَشْهَدُ اَنَّ السَّمواتِ والارضَ آياتٌ تَدلُّ عَلى وَحدانِيَّتِك »:«گواهى مى دهم كه آسمانها و زمين ، نشانه هايى است كه بر يگانگى تو دلالت مى كند» آفرين باد بر آن كس كه خداوند دل است دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار كوه و صحرا و درختان همه در تسبيحند به همه مستمعى فهم كند اين اسرار اين همه نقش عجب بر دروديوار وجود هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار هرچه انسان بيشتر به سوى او توجه كند، به پرستش و نيايش در درگاه او بايستد، او را بخواند، با او مناجات كند، در حالات و تاريخ مردان خداشناس تاءمل نمايد، قرآن مجيد را با تدبر بخواند و احاديث و اخبارى را كه در خداشناسى وارد شده و كلمات علما و حكماى الهى را در اين باره بيشتر مطالعه نمايد، خداشناس تر مى گردد تا آنجايى كه لذيذترين چيزها براى او ياد خدا، مناجات با او، ذكر و دعا مى شود و دلش فقط با ياد او آرام مى گردد: (...اَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ...) رعد / 28 ؛ تا جايى كه مى فهمد سعادت واقعى او در ايمان به خدا و بندگى اوست كه كمالى از آن بالاتر نيست . خوشا به حال آن كس كه به اين حال برسد! و خوشا به حال آن كس كه با شناخت خدا از سرگردانى و تحيّر نجات يابد و از غصّه ، اندوه ، ياءس ، نوميدى و بدبينى ، خلاص ‍ شود.«اَللّهمَّ ارزُقنى حُبَّك وَحُبَّ مَن يُحبُّك وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنى الى قُربِكَ؛ خدايا! دوستى خودت را و دوستى هركس كه تو را دوست مى دارد و دوستى هر عملى كه مرا به قرب تو مى رساند و به تو نزديك مى سازد، روزى من كن ». پرسشگر عزيز! اين بحث مهمتر و عاليتر و ارج دارتر از آن است كه در ضمن يك پاسخ و به صورت کلی تقديم شود، بحثى است كه همه مباحث انسانى و دينى و عرفانى ، مبتنى بر آن است و هدف اول و اولين هدف تمام كتابهاى آسمانى و دعوت پيامبران ، اين بحث است ؛ بحثى است كه علوم انسان شناسى ، جانورشناسى ، زيست شناسى ، كيهان شناسى ، گياه شناسى ، زمين شناسى ، معدن شناسى ، روان شناسى و... آن را تاءييد مى نمايد و هرچه اين دانشها بيشتر گسترش يابد، اين بحث ، واقعى تر و جالبتر مى گردد اينجا ميدان سخن با مردان خداشناس ، آگاهان ، باريافتگان و حاملان معارف قرآن و علوم اهل بيت عصمت و رسالت است . ميدان سخن با على ( عليه السّلام ) و آن خطبه هاى معارف آموز و پر از معنا و حقيقت نهج البلاغه است. در اينجا بايد از مكتب دعاى امام زين العابدين و مكتب درس امام جعفر صادق و مجالس بحث حضرت رضا و ساير ائمه (عليهم السّلام ) و اصحاب خاص و تربيت شدگان در درس علم آنان معرفت آموخت . به ذكرش هرچه بينى درخروش است دلى داند كه اين معنى به گوش است نه بلبل بر گلش تسبيح خوانى است كه هر خارى به تسبيحش زبانى است وقتی آفريدگار عالم را شناختيد آنوقت هدف از زندگی برايتان معلوم خواهد شد.همانطور که گفته شد آدمى به سوى خداوند در حركت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سيلان و جريانند و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم و چه بدانيم و چه ندانيم، رو به سوى آن هدف و غايت داريم. اين هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلكه محيط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراين هدف از زيستن آدمى در اين دنيا، حركت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است.بر اساس آيات قرآن چند امر روشن مى شود: يكم. هدف برين زندگى، خارج از چند روزه زندگى اين دنيا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن. دوم. هدف زندگى، رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلى؛ يعنى، خداوند متعال است. سوم. خداوند، چگونگى و كيفيت رسيدن به اين هدف را، به وسيله پيامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در كنار عقل - كه حجت درونى است و در راه رسيدن به هدف زندگى، ما را به كلياتى رهنمون مى كند - انبيا و كتاب هاى آسمانى را به منظور راهنمايى و معرفى جزئيات اين راه و مسير، فرستاده است. چهارم. ايمان و عمل صالح، دو ركن اصلى و مهم براى نيل به هدف حقيقى زندگى تلقى شده است. از همه اين مطالب روشن مى شود كه هدف زندگى براى دانشجو، كارگر، كارمند، پزشك، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يك كلمه «انسان»، يكسان است و البته هر كس به اندازه ايمان و عمل صالح خود، مى تواند به هدف حقيقى زندگى دست يابد. وقتی هدف اصلی برايمان تعيين شد آنوقت است که عشق و علاقه وافر برای تنظيم اهداف جزئی و واسطه ای برای رسيدن به آن هدف کلی در وجودمان پديدار می شود و همواره در پی برنامه ريزی صحيح برای زندگی خود خواهيم بود.در زمينه آگاهي از معيارهاي مورد نظر اسلام براي يک زندگي خوب و موفقيت آميز که به تمام ابعاد وجودي انسان توجه کافي شده به کلام ائمه معصومين مراجعه مي کنيم. خوشبختانه ائمه عليهم السلام كه كلامشان نور و راهنماي انسانهاست در اين زمينه دستور العمل جامعي را در اختيار ما قرار داده اند. امام موسي كاظم (عليه السلام) مي فرمايد: «بكوشيد كه اوقات شما چهار قسمت باشد؛ بخشي را براي مناجات با خدا، بخشي را براي كار و زندگاني و معاش و قسمتي را براي معاشرت با افراد مورد اعتماد كه عيوب شما را به شما مي فهمانند و از صميم قلب به شما اخلاص مي ورزند و قسمتي از وقتتان را نيز اختصاص دهيد به بهره وري از لذتهاي حلال» و در پايان حضرت مي فرمايد: «و بوسيله اين بخش آخر است كه بر انجام وظايف آن سه بخش نيز توانا مي شويد.» (تحف العقول، ص433، حكمت ها و مواعظ امام موسي كاظم (عليه السلام« اگر بخواهيم از سخن گهربار امام معصوم بهره بيشتري ببريم و راهكارهاي عملي مناسبي را برگيريم بايد بخشهاي چهارگانه گفتار و توصيه امام را تبيين كنيم. همان طور كه بيان شد امام (عليه السلام) اوقات شبانه روزي را به چهار قسمت تقسيم مي كند. يك قسمت مربوط به امور عبادي مي شود كه تقريبا مشترك بين همه سطوح سني نوجوان، جوان، ميان سال و پير مي باشد و منظور از عبادات همان نمازهاي يوميه واجب و مستحبات مانند خواندن ادعيه، تلاوت قرآن و كلا پرداختن به امور معنوي و عبادي است. اما قسمت دوم كه امام مي فرمايد بخشي از وقت خود را صرف كار و زندگاني و معاش كن، اين قسمت در مورد جوانان دانشجو به معناي همان تحصيل و جديت در امر دانش افزائي است زيرا بيشتر دانشجويان در اين سنين اولا مجرد هستند ثانيا به كاري غير از تحصيل مشغول نيستند. بنابراين معناي اين بخش از سخن امام در مورد دانشجو اين است كه بخشي از اوقات خود را صرف كار كه همان تحصيل باشد كن زيرا شغل دانشجو همان تحصيل و گذراندن دوره دانشجوئي است. اما قسمت سوم كه امام مي فرمايد قسمتي از وقت خود را صرف معاشرت با افراد قابل اعتماد كن، بسيار مهم است زيرا در اين سنين (دوره جواني) نقش دوست و همنشين در زندگي انسان فوق العاده زياد است و بيشترين تأثير پذيري را از دوستان و هم سن و سال هاي خود دارد. بنابراين دانشجو بايد دوستاني را براي خود برگزيند كه اخلاق، رفتار و افكار آنها موجب پيشرفت و رشد او شود و از انتخاب دوستاني كه او را به بيراهه سوق مي دهند و موجب اتلاف وقت و هدر رفتن انرژي او مي شوند اجتناب كند. و قسمت چهارم اينكه امام مي فرمايد بخشي از وقت خود را صرف لذات حلال كن و مهمتر اينكه امام مي فرمايد اگر از اين بخش چهارم بهتر استفاده كنيد روي بهره برداري سه بخش ديگر نيز تأثير مي گذارد. طبيعي است كه انسان يك سلسله نيازها دارد كه بايد اين نيازها به موقع تأمين شود و الا نيرو و توان براي ادامه كار و حركت به سوي موفقيت امكان پذير نيست. از جمله اين لذات حلال خواب، استراحت، تفريح، غذا خوردن، ... مي باشد. بنابراين برنامه كاري و اوقات شبانه روزي خود را به گونه اي طراحي كنيد كه خواب به اندازه كافي و تفريح و ورزش به خوبي در آن لحاظ شده باشد. به غذا و وعده هاي غذا، سالم بودن و مغذي بودن آن و حلال بودن آن اهميت بدهيد. اگر كسي اين سخن گهربار امام (عليه السلام) را سرلوحه زندگي خود قرار دهد، بطور قطع به همه امور زندگي خود مي تواند بپردازد و از اوقات شبانه روزي خود و همچنين امكاناتي كه در اختيار دارد اعم از امكانات مادي و معنوي بيشترين بهره را مي تواند ببرد و به سر منزل مقصود كه همان قرب و رضوان الهي است دست يابد.هميشه موفق باشيد!
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    علت انتخاب پوشش های نامناسب توسط برخی از افراد چیست ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 526
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 193
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 336
  • بازدید ماه : 608
  • بازدید سال : 16,183
  • بازدید کلی : 143,165
  • کدهای اختصاصی
    . . .
    . . . . . ..

    تنظیم فونت

    
  • صبح
  • . .. ..

    كد ساعت

    
  • خدشه