دست يابى به استقلال در زندگى و استقلال فكرى چيزى نيست كه يك دفعه براى انسان حاصل شود بلكه در طول زندگى از دوران كودكى تا بزرگسالى به تدريج با تلاش و فعاليت بدست مى آيد و عوامل متعددى در شكل گيرى يك شخصيت مستقل آزاد و متكى به خود نقش دارند كه به بعضى آنها اشاره مى شود:
1- خانواده به عنوان اولين مهمترين نهاد اجتماعى نقش بسيار اساسى در شكل گيرى شخصيت انسان دارد برخورد اعضا خانواده به ويژه پدر و مادر در اين ميان نقش اساسى دارد.
2- مدرسه، معلمين، همسالان و دوستان هر كدام تأثير زيادى در نحوه شكل گيري شخصيت انسان دارد.
3- دانشگاه رشته تحصيلى و شغل نيز تأثير دارند.
4- محيط اجتماعى و فرهنگى كه فرد در آن رشد مى كند نقش به سزايى دارد.
5- فعال بودن خود فرد در تعامل با عوامل فوق نيز تأثير زيادى در اثرپذيرى و اثرگذارى نسبت به عوامل تأثيرگذار دارد اگر انسان در صحنه هاى گوناگون زندگى نقش فعال داشته باشد شخصيت او به يك صورت تأثير مى پذيرد و اگر منفعل باشد به گونه اى ديگر بنابراين بايد درصحنه هاى گوناگون زندگى با كسب تجارت و بكارگيرى آن به تدريج به استقلال فكرى، اقتصادى، اجتماعى و... رسيد اگر تاكنون شما خود را در كسب استقلال موفق نمى دانيد هنوز دير نشده است از همين الان مى توانيد شروع كنيد البته نبايد عجله كنيد همچنين نبايد توقع داشته باشيد كه خيلى سريع اين فرآيند را طى كنيد به عنوان مثال اگر شما مى خواهيد استقلال فكرى پيدا كنى يكى از راهها اينست كه در مثلاً انتخاباتى كه در كشور ما هر سال يكى دوبار اتفاق مى افتد بجاى تقليد كردن از ديگران با تحقيق و تفحص و همچنين مشورت با افراد مجرب مى توانيداستقلال در انتخاب كردن را تجربه و همين طور در صحنه هاى ديگر زندگى در مورد هر كارى ابتدا بايد خوب فكر كنيد سپس با اهل نظر مشورت نماييد و آنگاه با يك ارزيابى و نتيجه گيرى اقدام نماييد اگر اين روش را انجام دهيد كم كم و به تدريج اتكاء به خود را به دست خواهيد آورد البته ناگفته نماند كه تصميم گيرى در هر زمينه اى نياز به آگاهى هاى لازم دارد. لذا يكى از شرايط استقلال فكرى كسب اطلاعات لازم مى باشد. بنابراين بايد اهل مطالعه باشيد و الا بدون داشتن اطلاعات لازم دچار مشكل خواهيد شد.
بدون ترديد ضعف اراده و ضعف در مؤلفه هاي شخصيتي در رفتار انسان اثر مي گذارد و هر چه اراده انسان قويتر باشد و ساختار شخصيت او از استحكام بيشتري برخوردار باشد رفتار انسان سنجيده تر خواهد . همچنين ترديدي در اين نيست كه تربيت خانوادگي در شكل گيري شخصيت انسان مؤثر است اما سؤال اينجاست كه آيا فقط خانواده در شكل گيري شخصيت انسان مؤثر است؟ آيا خود انسان هيچ نقشي ندارد؟ آيا عوامل محيطي مانند دوست، معلم و ساير عوامل هيچ نقشي ندارند؟ آيا انسان يك موجود منفعل محض است و هيچ قدرت اختيار و انتخاب ندارد يا اينكه انسان موجودي است مختار و آزاد؟
واقعيت اين است كه انسان هم از نظر قرآن و اديان الهي و هم از نظر علمي و تجربي و هم از ديدگاه عقل موجودي است آزاد و مختار. مي تواند عملي را انجام دهد يا آنرا ترك كند و اين واقعيتي است غيرقابل انكار. به قول شاعر:
P}اينكه گويي اين كنم يا آن كنم{E}اين دليل اختيار است اي صنم{P
اگر انسان موجودي است فعال، مختار و آزاد، پس مسؤول رفتار خويش است و بايد در مقابل آنچه رفتار مي كند پاسخگو باشد و هيچ جبري هم در كار نيست. براي روشن مطلب به تبيين روانشناختي اين مسأله مي پردازيم: شخصيت انسان محصول دو دسته از عوامل است:
1. عوامل وراثتي و ژنتيكي 2. عوامل محيطي. صفات و ويژگي هايي مانند رنگ مو، قد، رنگ پوست و قيافه ظاهري تا حدود قابل توجهي تحت تأثير وراثت و ژنتيك است (اعم از والدين يا اجداد گذشته) اما رشد علمي، يادگيري مهارتهاي گوناگون اعم از مهارتهاي ارتباطي، اجتماعي، شغلي و ... متأثر از عوامل محيطي است. در اين ميان خانواده اهميت فوق العاده اي دارد زيرا هم از نظر وراثتي و هم از جهت محيطي در شكل گيري شخصيت انسان نقش دارد طبيعي است هر چه خانواده از استحكام بهتري و از سلامت بيشتري برخوردار باشد در تربيت فرزندان موفقتر خواهد بود و بالعكس هرچه خانواده مشكل دار تر باشد تأثير منفي بيشتري روي شخصيت فرزندان مي گذارد اما اين تأثير گذاري در حد علت تامه نيست بلكه جنبه اعدادي دارد يعني خانواده خوب زمينه ساز است براي اينكه فرزندان آن بهتر باشند و راه صحيحتري را انتخاب كنند و خانواده ناسالم بيشتر زمينه ساز انحراف فرزندانش مي شود اما در عين حال انسان بر اساس اراده آزادي كه خداوند در وجود او قرار داده است نهايتا خود انتخابگر است يعني خانواده و عوامل وراثتي موجب سلب اراده انسان نمي شود و دليل آنهم اينست كه از بهترين خانواده ها افراد فاسدي بيرون آمدند مانند پسر حضرت نوح(ع) كه بر اساس انتخابي كه خود انجام داد تأثير تربيتي خانواده را خنثي كرد و مسير انحراف را در پيش گرفت و اين حقيقتي است كه در قرآن كريم به آن تصريح شده است و شما مي توانيد داستان حضرت نوح و فرزندش را در قرآن مطالعه كنيد.
همچنين خانواده هاي بسيار بدي را نيز مي تواند يافت و همين الان هم وجود دارند كه عليرغم اينكه همه شرايط براي انحراف فرزندان وجود دارد ولي افراد بسيار خوبي از آن خانواد ه ها بيرون آمدند اين نشان مي دهد كه خانواده گر چه بسيار مهم است اما علت تامه براي شكل گيري شخصيت انسان نيست و بيشتر زمينه ساز است يعني شرايط رشد يا عدم رشد را مي تواند فراهم كند.
انسان گل سر سبد موجودات و اعجوبه خلقت است و عجايبى كه در انسان يافت مى شود، در هيچ جاى دنيا پيدا نمى شود و از اين جهت به انسان عالم كبير مى گويند. مطالعه و دقت در نيروها و قوايى كه خداوند متعال در وجود انسان به وديعت نهاده و ظرفيت عظيمى كه دراين موجود حقير قرار داده شده و قدرت عجيب انسان در تسلط بر طبيعت و جهان هستى و ريزه كارى هاى حيرت آورى كه در اعضا و اجزاى بدن او به كار رفته و قدرت تفكر و انديشه و نوآورى و تغيير، از راه هايى است كه انسان مى تواند خود و نيروها و توانايى هاى خود را بهتردريابد.
در بحث خود شناسي و به طبع آن خود سازي اين پرسش وجود دارد كه مقصود شما از من و خود كدام خود است؟
هويت انساني از دوگونه واقعيت تركيب شده است، واقعيت مادي و طبيعي كه همان بدن و جنبه هاي اين جهاني او است و واقعيت مجرد و فرا طبيعي كه همان جهت معنوي و روحاني انسان است ، جهتي كه داراي شئوني همچون نفس، روح، قلب و عقل مي باشد.
در فرهنگ اسلامي تعبير هاي فراواني نسبت به دو واقعيت وجودي انسان وجود دارد، همچون:
خود حقيقي – خود مجازي، خود معنوي - خود طبيعي
در مباحث خود شناسي لازم است تصور روشني از دو گونه خود و يا به تعبيري، هويت انساني و بشري خود داشته باشيم ، روابط آنها را بدانيم و كمال هر يك را شناسايي نماييم .
قرآن كريم به ساختاردو بعدي روح انسان اشاره كرده و مي فرمايد:
خداوند آفرينش انسان را ازگل آغاز كردأ سپس او را سازمان هماهنگ بخشيد و از روح خود در او دميد، پس انسان آميخته اى است از (گل) عنصرى زمينى و نامقدس، و از (روح) مخلوق الهى و مقدس. و بدأ خلق الانسان من طين أ ثم سوّاه و نفخ فيه من روحه سجده / 9 و 7.
اصالت هويت انساني
اكنون به اين پرسسش بنيادين مي پردازيم كه ازميان اين دو هويت كه تشكيل دهنده ماهيت انساني است ، كدام اصيل وواقعي و كدام غير اصيل و تبعي است.
پاسخ به اين سوال چندان دشوار نيست .هويت انساني به دو دليل اصالت دارد.
يك . انسان بودن انسان بسته به آن است . انسان آميزه اي از دو بعد انساني و بشري است، خواستگاه انسانيت روح انسان است و منشا بشريت بدن مادي و طبيعت آدمي است.
دو. پايدار و ماندني است. بدن و طبيعت انسان با مرگ زايل مي شود و به خاك برمي گردد، ولي روح پايدار و ماندني است، بالاخره روزي انسان از اين سراي به سراي آخرت منتقل خواهد شد . آنچه منتقل مي شود روح مجرد و انسانيت انسان است و بدن مادي كه مربوط به عالم طبيعت است ، همچنان در طبيعت ماندني خواهد بود.
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
در انسان اصالت با روح است و بدن، تنها مركب و ابزاري است در اختيار روح به منظور گذران زندگي موقتي انسان دراين جهان و رشد و ترقي و كمال نفس.
دوگانگي هويت، منشا كرامت انساني
ارجمندى و كرامت انسان، هرگز به معناى يك بعدى بودن او و حركت جبرى وى به سوى كمال نيست، بلكه انسان از آن رو شايسته آفريده شدن و خلافت الهي، معرفى شده است كه داراي دو بعد و دو گرايش است ومى تواند آگاه شود و انتخاب كند.
انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است كه انسان نيز در درون ساختار وجودى خود زمينه انتخاب را داشته است و در بيرون وجود خود، يعنى جهان عينيت و خارج نيز از اين زمينه برخوردار باشد.
زمينه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست كم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى تواند انتخابگر باشد كه دست كم از استعداد تعالى يافتن و يا منحط شدن، الهى شدن يا شيطانى شدن، نورانى شدن و هدايت يافتن يا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امكانات حركت در اين دو مسير را نيز دارا بوده و در عينيت زندگى نيز متناسب با آن گرايشهاى درونى و ابزار و امكانات، طريق و گذرگاه داشته باشد.
هويت فرا طبيعي، گمشده انسان
بزرگترين غفلتي كه انسان بدان دچار شده است ، غفلت از خود حقيقي و معنوي خود است، خود ملكوتي در حقيقت گمشده اصلي انسان در زندگي است . انسان اگر خودش را بيابد و به ارزشهاي وجودي خود پي ببرد ، به هر كمالي كه دست يافتني باشد خواهد رسيد، رسيدن به كمال مطلق الهي نيز ابتدا در گرو يافتن و سپس ساختن خود انساني است.
علي (ع) در روايتي به اين حقيقت اشاره نموده و فرموده است: عجبت لمن ينشد ضالته ، كيف لا ينشد نفسه. از آدمي در تعجبم؛ زيرا كه او، اگر چيز كوچكي را گم كند، ممكن است براي يافتن آن تلاش فراوان نمايد ، ولي خودش را گم نموده وبراي يافتن آن تلاشي نمي كند.
گاهي انسان آنچنان در زندگي اين جهاني وخود طبيعي ، نيازها و خواسته هاي آن غرق مي شود، كه خود حقيقي و معنوي اش را فراموش مي نمايد.
انسانيت انسان بسته به خود معنوي اواست و تا انسان خودش را آنچنان كه بايد، نيابد و نسازد ، شايسته اين عنوان نمي باشد .
خود معنوي ، موضوع دين
موضوع دين هم خود معنوي انسان است، اگر انسان بعد مجرد نداشت، به دين نياز مند نمي شد، بدن انسان مادي است وبراي رفع نيازها يش به دانش حسي و طبيعي نياز دارد، اينگونه دانش در خود طبيعت يافت مي شود و آدمي قادر است با ابزار حس و تجربه و علوم دانشگاهي، به رفع نيازهاي دانشي خويش بپردازد ، ولي روح انسان مجرد است و نياز به دانش و بينش معنوي دارد، اينگونه آگاهي، با ابزار طبيعي تحصيل نمي شود و نيازمند به وحي و ابزار فرا طبيعي مي باشد . دين، در اصل، تامين كننده نيازهاي بينشي و دانشي انسان در زندگي معنوي و فرا طبيعي او است .
دين و خود اصيل انسان به هم پيوندي عميق دارند، دين: يعني ياد خدا بودن ، همان چيزي كه بعد معنوي انسان به وسيله آن به تعالي و كمال مي رسد و دين گريزي چيزي جز فرار از خود نيست، بي توجهي به دين و ياد خدا، در حقيقت، بي توجهي به خويشتن خويش است.
ياد خدا هم آغوش ياد خود است و ياد خود ياد خداوند را در پي خواهد داشت ، كسي كه ياد خدا را به فراموشي سپارد ، خود را فراموش كرده و فراموشي خود، مستلزم از ياد بردن خداوند و معبود هستي است.
بنابراين اگر منظور از «خود» و «خويش»، آن حقيقت انسان و آن گوهر ارزشمندى وجود انسان باشد كه از آن به نفس و روح و قلب تعبير مى كنند براى شناخت بهتر آن بايد در حالات و آثار آن دقت نمود و مرز بين بدن و جسم را كه از عالم طبيعت و جسمانيان است با نفس كه موجودى مجرّد و بدون زمان و مكان و خارج از احكام جسم و جسمانيات است. مشخص كرد و اين باب با بركتى است كه معرفت خداوند متعال را به دنبال دارد كه: من عرف نفسه فقد عرفه نفسه.
خداوند كريم در قرآن مجيد مى فرمايد: و فى الارض آيات للمؤمنين و فى انفسكم افلا تبصرون؛ در زمين و در جان ها و درون شما نشانه هايىبراى اهل يقين وجود دارد آيا دقت نمى كنيد؟»، (ذاريات / 21).
بنابراين با تفكر و انديشه عميق در مورد ساختار وجودى انسان و هدفى كه انسان براى آن خلق شده و قواى ظاهرى و باطنى و توانايى هاى شگفتنى كه در اين موجود خارق العاده قرار داده شده و اين كه حقيقت انسان گوهرى ملكوتى و علوى است مى توان تا حدودى به شناخت بهتر خويش نايل گرديد.
اگر دريافتيم كه انسان موجودى ابدى است و در اين جسم خلاصه نمى شود و علم و ادراكات او از عالم مجردات و خارج از قوانين حاكم بر ماديات است و با مردن فانى نمى شود بلكه حقيقت او به عالمى ديگر انتقال مى يابد و از هستى و واقعيت او چيزى كاسته نمى گردد وهمين حقيقت، معرف شخصيت اوست و اگر فهميديم اعمال و عقايد انسان سعادت و شقاوت او را رقم مى زند و در قيامت با شخصيتى كه محصول افكار و اعمال اوست، محشور مى گردد و نيز با كمى دقت در عجايب خواب و رؤيا كه در عالم خواب بدن بى حركت در بستر افتاده ولىانسان در خواب مى خورد و مى آشامد و سخن مى گويد و حركت مى كند و شاد و يا غمگين مى شود و فكر كند اين آثار در خواب از كيست و با كدام بدن آن را انجام مى دهد تا حدى معرفت به خويش پيدا كرده است.{J
مراحل سه گانه خوشناسي و خوديابي و خودسازي:
الف. خودشناسي: پيش از هر چيز لازم است انسان بدين موضوع پي ببرد كه وجود او آميزه اي است از بدن مادي و حقيقتي ديگر به نام نفس (روح) است كه ، از آن به من ياد مي كند ؛ وانگهي، همين بخش از وجود او ، جاودانه خواهد ماند. هم از نگاه قران كريم و هم در روايات معصومين (ع) دست يابي به چنين شناختي، با شناخت خداوند پيوندي ناگسستني دارد: «و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون؛ و مانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، و خدا نيز آن ها را به خود فراموشي گرفتار كرده . آنها فاسقانند.»(حشر، 19) نيز پيامبر (ص) فرمود: «اعرفكم بنفسه اعرفكم بربه ؛ شناسنده ترين شما نسبت به خودتان ، شناسنده ترين به پروردگارتان است.» علامه طباطبايي ، الميزان ، ج 6 ، ص 182 ، دارالكتب الاسلاميه
همو در سخن ديگر فرمود: الكيس من عرف نفسه و اخلص اعماله؛ انسان زيرك ، كسي است كه خود را بشناسد ، و اعمالش را [براي خدا] خالص كند»(همان) نتيجه پيوند ياد شده نيز، انديشه ورزي درباره توحيد مي باشد .
امام صادق (ع) درباره رتبه بندي آگاهي هاي انسان فرمود: «وجدت علم الناس كله في اربع ؛ اولها ان تعرف ربك و الثاني ان تعرف ما صنع بک والثالث ان تعرف ما اراد منك و الرابع ان تعرف ما يخرجك من دينك؛ همه علم مردم را در چهار چيز يافتم: اول اين كه پروردگار خود را بشناسي . دوم، اين كه بداني خداوند با تو چه كرده (مراد پي بردن به آفرينش موزون و حكيمانه ، نعمت عقل و حواس، ارسال رسل و انزال كتب آسماني است). سوم، اين كه بداني او از تو چه خواسته است ، چهارم اينكه بداني چه چيز تو را از دينت خارج مي كند. (شناخت گناهان و موجبات شرك و ارتداد)»(كليني، اصول كافي، ج 1، ص 63، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام)
انسان از منظر آيات و روايات داراي جايگاهي ممتاز و بسيار ارزشمند است. او خليفه خداوند و جامع اسماء و صفات الهي است و مي تواند به رفيع ترين قله هاي كمال و فضيلت دست يابد. قرآن كريم و روايات معصومين(ع) انسان را به خود شناسي دعوت كرده اند و او را به تأمل در خويشتن و سرمايه ها و گوهرهاي دروني اش ترغيب و تشويق كرده اند. اين خودشناسي آثار و بركات فراواني به دنبال دارد كه از جمله آنها دستيابي به عزت نفس و احساس كرامت و بزرگواري در خود است. اگر انسان به اين حقيقت دست يابد كه خداوند پس از پشت سر نهادن مراحل پست، به او استعدادهاي شگفت انگيز داده و او را به مقامي ارجمند كه برتر از همه موجودات است رسانيده است، بي هيچ ترديد حاضر نخواهد شد كه خود را هم رديف حيوانات قرار دهد و زمام خود را به دست خواهش هاي پست و خواسته هاي حيواني بسپارد. احساس كرامت نفس زماني حاصل مي شود كه انسان به برتري هايي كه خداوند كريم به او عطا فرموده است آگاه شود. امير مؤمنان(ع) در اين باره مي فرمايدك «من كرمت عليه نفسه، هانت عليه شهواته؛ آن كس كه در خود احساس عزت و بزرگواري كند خواهش ها در نزد او پست و بي مقدار مي گردد».(نهج البلاغه، حكمت 449) شناخت درست و عميق و واقعي انسان، او را به ارزش وجودي خويش واقف مي سازد و سبب مي گردد كه او، خود را بالاتر از آن ببيند كه دامنش را به زشتي ها و گناهان آلوده كند، بلكه سعي مي كند عمر خود را چنان سپري كند كه گوهر وجودش دستخوش آفت هاي روزگار نگردد. برعكس آن كس كه احساس شخصيت اخلاقي و ارزشمند بودن را از دست بدهد، ممكن است به هر حقارتي تن در دهد و از دست زدن به هيچ گناهي واهمه و ترسي نداشته باشد. امام هادي(ع) مي فرمايد: «من هانت عليه نفسه فلا تامن شره؛ آن كس كه خود را پست و بي ارزش بداند، از شر و آفت او ايمن مباش».(تحف العقول، سخنان حضرت هادي(ع))
از ديدگاه اميرمؤمنان(ع) حداقل بها و قيمت انسان بهشت است و اگر انسان خود را به كمتر از بهشت بفروشد در اين معامله دچار خسران و زيان شده است: «انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها؛ براي جان هاي شما قيمتي جز بهشت نيست، پس آن را به كمتر از بهشت نفروشيد.»(حكمت 456، نهج البلاغه) البته بهشت كمترين بهاي انسان مؤمن و خدا باور و جوياي كمال است و بالاتر از آن لقاي پروردگار و رضوان الهي است كه ازكمال بالاتر و از هر لذتي، لذيذتر و گواراتر است. (رجوع كنيد به: تهذيب نفس، ابراهيم اميني)
ب. خوديابي (استمرار در توجه به خود و مبارزه با غفلت زدگي): در رهپويي به كمال حقيقي ، تنها شناخت خود كافي نيست؛ چرا كه اين شناخت ، در اثر توجه بيش از اندازه به امور دنيوي و نيازهاي جسماني ، دستخوش غفلت و فراموشي قرار مي گيرد؛ از اين رو ، انسان نبايد بسان اشخاص عادي ، تنها در مواقع اضطرار مانند غرق شدن و ساير حوادث طبيعي ، به خود توجه پيدا كند ، بلكه با فاصله گرفتن نسبي از امور مادي، براي توجه به خود حقيقي و نياز هاي آن ، برنامه اي مستمر داشته باشد و راهكار شاخص اين مهم ، شستشوي گرد و غبار بر نشسته بر جان آدمي در آب زلال عبادت است.
ج. خودسازي: با گذار از دو مرحله پيشين؛ يعني خوشناسي و خوديابي، به مرحلهء سوم يعني خودسازي مي رسيم كه ، دوري گزيني از كج روي و گناه و نيز انجام اعمال صالح، پايه اصلي آن را تشكيل مي دهد. قرآن كريم با بياني آشكار به انسان نهيب مي زند كه، به فرياد خودتان برسيد: «يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم الي الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، مراقب خود باشيد، اگر شما هدايت يافته ايد گمراهي كساني كه گمراه شده اند، به شما زياني نمي رساند. بازگشت همه شما به سوي خداست؛ و شما را از آن چه عمل مي كرديد، آگاه مي كند.»(مائده، آيه 105)
هدف زندگي چيزي جز خداشناسي و خداپرستي و رسيدن به قرب خداوند نيست. قرآن كريم مي فرمايد: و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين (سوره بينه، آيه 5 ). مردم هيچ ماموريتى ندارند جز اين که دستورهاى دين را مخلصانه براى خدا انجام دهند; يعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نيز لقاى الهي است. خلاصه پيام اين آيه شريفه آن است كه ما جز عبادت خداي متعال و قرب به او كاري در اين دنيا نداريم. البته مفهوم و حقيقت عبادت بسيار فراگير است و شامل تمام فعاليت هاي انسان در زندگي مي شود. حتي خوردن و خوابيدن و ازدواج انسان بيرون از حيطه عبادت و پرستش خداوند نيست.
چه قدر اين آيه زيبا است و چه مقدار تكليف انسان را روشن مي كند. دليل آن هم اين است كه ما مخلوق مظهر خداوند هستيم و مظهر خدا كاري جز شناخت خدا و كسب رضايت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته كمال و سعادت او هم در همين رابطه با خداوند است و از همين طريق به همه چيز مي رسد. حتي ارتباط با خود و ارتباط با طبيعت و جامعه نيز در همين راستا، يعني در راستاي ارتباط با خدا و پرستش او توجيه مي شود.
به طور کلي مراحل خودسازي عبارت است از:
1- تقويت ايمان از طريق سير مطالعاتي و افزايش اطلاعاتي که منتهي به آگاهي و بيداري مي شود. در اين زمينه متذكر مي شويم شرکت در جلسات مذهبي و استماع سخنراني ها و مواعظ و همچنين تلاوت مداوم قرآن کريم و خواندن روايات اسلامي و شرح زندگي بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخيز نيز بسيار مفيد است.
2- پاکسازي و تهذيب نفس از عادت هاي بد و دلبستگي ها و وابستگي ها و اموري که مانع کمال و سير و سلوک انسان به سوي خدا تلقي مي شود.
3- اصلاح صفات شخصيتي و پاک سازي دل و درون از رزايل اخلاقي و آراسته شدن به فضايل اخلاقي از طريق راهکارهاي علم اخلاق و تمرين آن ها در معاشرت با مردم و رعايت اخلاق اجتماعي.
5- تفکر شخصي در سوال هاي اساسي انسان که در بينش ديني مطرح مي شود مانند, خداشناسي و انسان شناسي و هستي شناسي و دين شناسي و معاد شناسي.
6- انجام وظايف عبادي و تحصيل صفت تقوي و پرهيزکاري, از طريق آشنايي با واجبات ديني و گناهان و پايبندي به احکام ديني .
7- تقويت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولياي معصومين(ع) و مومنان اهل ولايت و محبت, از طريق انجام مستحبات و زيارات و مانند آن.
در صورتي که اين مسير به درستي و عالمانه طي شود, به طور قطع حالات انسان داراي ثبات خواهد بود و دگرگوني ها و تحولات سامان يافته تر مي شود و نگراني ها رفع خواهد شد.
توضيح بيشتر:
در ابتدا لازم است مطالبي پيرامون زمينه و جايگاه ايمان خدمتتان بيان کنيم. انسان با ذهن خود مي انديشد و علم به دست مي آورد. پس جايگاه علم و شناخت، ذهن آدمي است. اما قرآن کريم، جايگاه ايمان را قلب معرفي مي کنند. اين کتاب آسماني درباره عده اي که ادعاي ايمان مي کردند مي فرمايد: «باديه نشينان خدمت پيامبر آمدند و گفتند ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده ايد بلکه بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است» «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبکم..» (حجرات، آيه 14).
از اين رو شناخت هدف و راه سعادت، زماني به حرکت در آن راه منجر خواهد شد که قلب به آن هدف و آن راه ايمان آورد. ايمان قلبي محرک انسان براي حرکت خواهد بود. به تعبير ديگر بين «ايمان» و «عمل» رابطه اي ضروري هست و اين دو از هم جدا شدني نيستند.
به اين ترتيب درس بزرگي که از قرآن کريم مي آموزيم اين است: اگر مي خواهيم به هدفي که براي زندگي خود شناخته ايم، ايمان بياوريم و به سوي آن حرکت کنيم، ابتدا بايد قلب خود را براي پذيرش آن هدف آماده سازيم.
آْمادگي قلب براي ايمان
قلب در صورتي براي پذيرش حقيقت و راه زندگي آماده مي شود که به زيبايي هايي آراسته و از زشتي هايي دور گردد. قرآن کريم اين زيبايي ها و آلودگي ها را به ما نشان مي دهد که در اينجا به مواردي اشاره مي کنيم:
در زمين سير کنيد، آن گاه حقيقت زيبايي ديني را به وسيله قلب خود درک کنيد. (حج، آيه 46).
در قلب خود را به وسيله تفکر و تدبر در قرآن باز نگه داريد. (محمد، آيه 24)
قلب خود را از آلودگي ها و تعلق هاي دنيايي مانند دوستي مال و فرزند، پاک سازيد. (شعرا، آيه 89)
قلب خود را از پليدي ها پاک نگه داريد تا منزلگاه نيکي ها و زيبايي ها گردد. (بقره، آيه 283)
از غفلت بپرهيزيد و قلب خود را متوجه زيبايي هاي زندگي سازيد تا سير شما راحت و هموار شود. (کهف، آيه 28)
توانايي قلب خود را براي تعقل و درک عميق حقايق افزايش دهيد. (حج، آيه 46)
قلب خود را در مقابل درستي ها و خوبي ها نرم و خاضع نگه داريد. (مائده، آيه 13)
ايمان همچون درختي است که در قلب جوانه مي زند، تناور مي گردد و بر شاخه هاي آن اعمال شايسته پديدار مي شود.
تقويت آگاهي
اولين و مهمترين راه تقويت ايمان، تحصيل و تقويت آگاهي از طريق مطالعه، تامل و تفكر است . ريشه ايمان قلبي در معرفت و انديشه قرار دارد. آگاهي و تفكر، بيدار كننده قلب از خواب غفلت وزنده كننده دل انسان است. كسي كه آگاهي ندارد، در حقيقت مرده اي است كه ميان زندگان راه مي رود. مولوي در بيتي مي گويد:
P}اي برادر تو همه انديشه اي {E} ما بقي تو استخوان و ريشه اي {P
اگر در روايات اسلامي آمده است كه «تفكر ساعة افضل من عبادت سبعين سنه؛ يك ساعت تفكر از هفتاد سال عبادت بهتر است» (بحارالانوار، ج 69، ص 293).
به خاطر اهميت و تاثيري است كه آگاهي در انسان شدن انسان دارد. ايمان راه انسان شدن است و تفكر ركن اصلي وصول به اين هدف مي باشد.
حوزه هاي شناخت و آگاهي فراوانند. مهمترين آگاهي براي تقويت ايمان به خداي ،تحقيق، مطالعه و تفكر در ذات ، صفات و افعال الهي و در نهايت توحيد هستي است .
براي انجام اينگونه مطالعات و تحقيقات، سه روش عمده وجود دارد . روش كلام، روش فلسفه و روش عرفان.
روش كلام مبتني بر نقل و منابع نقلي از كتاب و سنت است و روش فلسفي مبتني بر تفكرات محض عقلي است و روش عرفاني مبتني بر مشاهده قلبي است كه البته عرفا علاوه بر شهود، به برهان عقلي و آيات و روايات اسلامي نيز به شدت وابسته اند ، زيرا شهود عرفاني نيازمند منطق و ملاك صدق است و منطق وملاك صدق آن را مطابقت آن قرآن ، گفتار معصومين (ع) و عقل تامين مي كند.
به خصوص مطالعه و تفكرات عرفاني باعث آن مي شود كه انسان به مرور حضور خداي متعال را در سراسر هستي و در درون خود حس كند و خويش را در محضر او ببيند و در هنگام عبادت ارتباط بسيار عميق و سازنده اي با او برقرار نمايد.
تقويت اراده عملي
پس از تقويت شناخت و آگاهي ، اكنون نوبت عمل و تقويت ايمان به وسيله اراده عملي است. منظور از عمل در اين مسير ، رفع موانع و ايجاد شرايط ارتباط و توجه عملي به خداوند است. عبادت و پرستش شاهراه ارتباطي بنده با خداوند و تقويت ايمان به او است ، منتهي براي رسيدن به آن و انجام عبادت به صورتي كه حقيقتا موثر باشد ، طي مراحل زير ضروري است.
1- مبارزه با ريشه هاي گناه: گناه رفتار نابهنجاري است كه ناشي از خود خواهي و هوي پرستي انسان است. رفتاري كه ايمان آدمي را تضعيف مي نمايد و زمينه شرك و كفر را در او تقويت مي نمايد. براي پاكسازي از گناه ريشه اي ترين كار مبارزه با خواستگاه و زمينه هاي نفساني آن است؛ يعني صفات و ملكاتي كه انگيزه اين رفتار را در آدمي بوجود مي آورند.
براي مثال آدم حسود ، هميشه در معرض غيبت، تهمت ، آسيب رساندن به محسود و انواعي از گناهان است، اين شخص اگر بخواهد گناه نكند ، اساسي ترين راه اين است كه با خير خواهي كه ضد حسد است، ريشه گناه را از دل خود بيرون نمايد و خويش را از خطر شرك و خود خواهي برهاند.
2- مبارزه با عادت هايي كه مانع رشد انسان و عمل هستند: برخي عادتها در انسان مانع حركت او در جاده ايمان تلقي مي شود . به عنوان مثال كسي كه به پرخوري ، پرخوابي و پر گويي عادت نموده است ، قادر نخواهد بود به انجام وظايف واجب و مستحب خود اقدام كند . عادتهاي مذموم در برخي موارد حتي زمينه انجام گناه و تخلف از بندگي حق تعالي را در انسان فراهم مي كنند و باعث تضعيف ايمان در او مي شوند.
3- مبارزه مستقيم با خود گناه و ترك و جبران آنها: علاوه در مبارزه با زمينه هاي گناه ، مبارزه مستقيم با گناه و ترك و جبران آن از طريق روش توبه ، زمينه تقويت ايمان و پاكي انسان را از آلودگي و تاريكي فراهم خواهد نمود.
4- انجام وظايف واجب شرعي : يكي از مراحل بسيار مهم و سرنوشت ساز در تقويت ايمان ، انجام وظايف واجب و اطاعت از فرامين خداوند است . اين مرحله كه در عرفان اسلامي از آن به قرب فرايض تعبير مي كنند، در نهايت به حصول ملكه تقوي و بهره مندي از آثار و ارزشهاي ناشي از آن، خواهد انجاميد .
5- انجام نوافل و مستحبات: نهايي ترين مرحله در جاده ايمان كه به محبت و عشق الهي مي انجامد، مرحله انجام مستحبات و نوافل است ، مرحله اي كه عرفا از آن تحت عنوان قرب نوافل و راه عشق تعبير مي كنند. قرب نوافل، پاياني ترين مقصد دين و موثر ترين راه نزديكي انسان به خداي و كسب مقام ولايت و خلافت الهي است.
در كلام امام صادق (ع) آمده است: مهمترين چيزى كه ايمان را در قلب پا برجا و مستحكم مى كند ورع است. «سئل الصادق (ع) ما الذى يثبت الايمان. قال: الذى يثبته فيه الورع والذى يخرجه منه الطمع؛ از حضرت سؤال شد چه چيزى ايمان را در قلب تثبيت مى كند؟ فرموند: چيزى كه ايمان را در قلب تثبيت مى كند ورع (پرهيز از دنيا طلبي وگناه) مى باشد و چيزى كه ايمان را از قلب خارج مى كند طمع (نسبت به دنيا و گناه) مى باشد».
البته انجام اين مراحل خود مستلزم آن است كه انسان با محتواي دين آشنا باشد و از راهنمايي اساتيد اخلاق و عالمان ديني سود جويد.
خودسازى موفق
نخست بايد دانست كه كسب هر موفقيتي آميخته با تلاش و تحمل سختي است. اما سختي ها وقتي به چشم نمي آيد كه پاداش هاي فراوان در برابر سختي ها داده شود. خدواند نويد داده است كساني كه توبه كنند نه تنها گناهان گذشته آنان آمرزيده مي شود بلكه حسنات و پاداش جايگزين آن مي شود.« إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللّهُ غَفُورًا رَحيمًا» [فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد[سوره فرقان 125, آيه 70]
از اين پس نيز به خودتان فشار نياوريد بلكه همين اندازه كه واجبات را مانند نماز و روزه و ... را به جا آورديد و حرامها را مانند حريم نامحرم را رعايت كنيد كافي است. و براي اينكه از فكر گذشته رها شويد بهترين روش، پر كردن اوقات خود به درس و تفريح و فراهم سازي زمينه ازدواج و اشتغال است. البته براي توضيح بيشتر و دقيق تر يك برنامه جامع توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:
كوشش سخت و پي گير شما را در جهت خود سازي و ترك گناه مي ستاييم. اميد واريم در اين راه موفق و استوار باشيد. در جهت راهنمايي مطالبي تحت عنوان موفقيت در دين داري و سلوك برايتان ارسال مي نماييم كه اميد است مورد استفاده باشد.
رسيدن به چنين آرمان بلند و گران سنگى درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شك مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بيرون راندن حب دنيا و تعلقات دنيوى از دل، عبوديت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذايل و آراستن آن به فضايل، تهجد و شب زنده دارى و توسل و استشفاع به اولياى گرام الهى و. همه ره توشه هاى اين سير خدايى است. اين كه: گويند به هركس ندهند دليلش بسيار واضح و روشن است. زيرا كسى كه جهاد با نفس نكرد و دل به ماديات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانيات خود را محبوس ساخت كى تواند كه به سوى نورحق پر كشد و به لايتناهى عروج كند؟
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
موفقيت به مناسبت تنوع اهداف كلي و مهم زندگي، گونه گون و متنوع است. مانند موفقيت در تحصيل ، در ازدواج و تشكيل خانواده، در پيشبرد زندگي ، در دين داري و عبوديت خداوند و مانند آن ، ولي در عين حال چون از نگاه ديني تمامي اهداف زندگي در جهت واحدي سازمان مي يابند و آن قرب به خداي متعال و وصول به مقام ولايت و خلافت الهي است ، موفقيت نهايي نيز در اين راستا ارزيابي مي شود.
اسباب نوفيق و سلب آن
هيچ كاري بدون علت نيست . هم موفقيت ناشي از علل و عوامل است و هم عدم آن. براي موفق شدن ابتدا بايد اسباب و علل آن را شناخت و از راه اسباب آن وارد شد. اگر كسي با شناخت كافي وارد اين ميدان شود و شايسته عمل نمايد ، به طور قطع شاهد موفقيت خواهد بود.
البته زمينه هاي تربيت خانوادگي و محيطي افراد، در موفقيت و عدم آن، نقش فراواني دارد و هر كسي، در حقيقت، به لحاظ شخصيتي، تاحد زيادي از خانواده و محيط اطراف خود رنگ مي گيرد وآموزشهاي تربيتي كه از اوايل كودكي تا سن بلوغ و اختيار، به او داده مي شود، نقش اساسي در موفقيت آتي او دارد ، ولي در عين حال اينطور نيست كه آثار تربيتي قبل از بلوغ، قابل تغيير نباشد. كساني كه در سنين جواني و بزرگ سالي هستند، مي توانند با استفاده از روشهاي اختياري كه آگاهانه و از روي انتخاب اتخاذ مي شوند ، زمينه هاي موفقيت خويش را فراهم آورند.
در برنامه ريزى نيز توجه به امور زير بايسته است:
1. واقع گرايى: سالك و رهرو، توان واقعى خود را مى سنجد، حال و روز خود را مى نگرد و بر اساس آن به تنظيم برنامه خودسازى مى پردازد. انسان ها داراى تفاوت هاى فردىِ روحى و جسمى و شرايط مختلف اند و هر يك بايد براى خود برنامه اى برگزينند كه سنگين و طاقت فرسا نباشد؛ بلكه پيوسته حال و نشاط ايشان در طول برنامه، محفوظ بماند و به عنوان يك دستورالعمل كلى، بايد نشاط را پيوسته در خود نگه داشته و از اجبار و اكراه - به ويژه در مراحل ابتدايى - پرهيز كنند.
2. جذابيت: در برنامه ريزى بايد به كيفيت، بيش از كميت اهتمام ورزيد؛ به عنوان مثال به جاى اينكه شخص تصميم بگيرد هر صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد. اما كوشش كند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه كامل و تدبّر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدريج: از حداقل شروع كند؛ ولى در انديشه افزون سازى تدريجى باشد براى مثال اگر از اول خواندن نماز شب سخت است، بنا داشته باشد كه فقط يك ركعت «وتر» بخواند. پس از يك هفته دو ركعت «شفع» را هم اضافه كند و پس از مدتى كم كم هشت ركعت نافله شب را هم بخواند.
4. رعايت مراتب حال: در روند خودسازى، بايد مرحله به مرحله پيش رفت. از اول نمى توان تمام مدارج كمال را يك مرتبه طى كرد. بهتر است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعايت شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره بر نيفتادن در دام هاى شيطان و هواى نفس، جديت كند. پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان در روح و جسم او نفوذ كرد، به انجام دادن مستحبات و ترك مكروهات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى، او را راهنمايى خواهد كرد: «و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنين»؛ عنكبوت (29)، آيه آخر.؛ «و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند، به تحقيق آنان را به راه خويش هدايت مى كنيم و هميشه خدا، يار نكوكاران است».
5. عزم و استوارى: پس از تنظيم برنامه، با اراده قاطع، بايد بر انجام دادن آنها ايستادگى كرد و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز داشت.
6. استعانت و توسّل: براى موفقيت در جهاد اكبر، بايد از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعليهم السلام متوسل شد.
7. اسوه گزينى: افزايش معرفت و پيروى از الگوهاى راستين (ائمه اطهارعليهم السلام و بزرگان اخلاق) همواره بايد مدّ نظر باشد.براى آگاهى بيشتر ر.ك: ملكى تبريزى، ميرزا جواد آقا؛ لقاء الله؛ اسرار الصّلوة؛ المراقبات.
8. مشارطه و...: سالك بايد پيوسته از طريق اركان سلوك؛ يعنى، مشارطه، مراقبه، محاسبه، با خداوند در ارتباط باشد. امام خمينى رحمه الله در اين باره مى نويسد: «و از امورى كه لازم است از براى مجاهد، مشارطه، مراقبه و محاسبه است.
«مشارطه» آن است كه در اول روز مثلاً با خود شرط كند كه امروز بر خلاف فرموده خداوند - تبارك و تعالى - رفتار نكند و اين مطلب را تصميم بگيرد. معلوم است يك روز خلاف نكردن، امرى است خيلى سهل [كه ] انسان مى تواند به آسانى از عهده [آن ] بر آيد. تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما، ببين چقدر سهل است. ممكن است شيطان و جنود آن ملعون، بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند؛ ولى اين از تلبيسات آن ملعون است او را از روى واقع و قلب لعن كن و اوهام باطله را از قلب بيرون كن و يك روز تجربه كن، آن وقت تصديق خواهى كرد.
پس از اين مشارطه، بايد وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است كه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل كردن آن. اگر خداى نخواسته در دلت افتاد كه امرى را مرتكب شوى كه خلاف فرموده خدا است؛ بدان كه اين از شيطان و جنود او است كه مى خواهند تو را از شرطى كه كردى، باز دارند. به آنها لعنت كن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خيال باطل را از دل بيرون نما و به شيطان بگو كه من يك امروز با خود شرط كردم كه خلاف فرمان خداوند تعالى نكنم. ولىِّ نعمت من سال هاى دراز است كه به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنيت مرحمت فرموده و مرحمت هايى كرده كه اگر تا ابد خدمت او كنم، از عهده يكى از آنها بر نمى آيم. سزاوار نيست كه يك شرط جزئى را وفا نكنم! اميد است ان شاء اللَّه شيطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آيد. اين مراقبه با هيچ يك از كارهاى تو، از قبيل كسب و سفر و تحصيل و غيرها، منافات ندارد.
به همين حال باشى تا شب كه موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اينكه حساب نفس را بكشى، در اين شرطى كه با خداى خود كردى كه آيا به جا آورد[ى ]و با ولى نعمت خود در اين معامله جزئى خيانت نكردى!؟ اگر درست وفا كردى، شكر خدا كن در اين توفيق و بدان اينكه يك قدم پيش رفتى و مورد نظر الهى شدى و خداوند ان شاءاللَّه تو را راهنمايى مى كند در پيشرفت امور دنيا و آخرت و كار فردا آسان تر خواهد شد. چندى به اين عمل مواظبت كن، اميد است ملكه گردد از براى تو؛ به طورى كه از براى تو كار خيلى سهل و آسان شود؛ بلكه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترك معاصى در همين عالم. با اينكه اينجا عالم جزا نيست، لذت مى برى و جزاى الهى اثر مى كند و تو را مُلْتَذ (كامروا) مى نمايد.
بدان كه خداى - تبارك و تعالى - تكليف شاق بر تو نكرده و چيزى كه از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نيست، بر تو تحميل نفرموده [است ]؛ لكن شيطان و لشكر او كار را بر تو مشكل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه، ديدى سستى و فتورى شده در شرطى كه كردى؛ از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار كه فردا مردانه به عملِ شرط قيام كنى. به اين حال باشى تا خداى تعالى، ابواب توفيق و سعادت را بر روى تو باز كند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساندخمينى، روح اللَّه، چهل حديث، (مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ چهاردهم، 1376)، صص 9 - 10.».جهت آگهى بيشتر در باب خودسازى نگا: تهرانى، مجتبى، اخلاق الهى، (تهران: موسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر).
10- سخت كوشي و تحمل سختي ها: اگر طالب موفقيت هستيم بايد بپذيريم كه همه چيز با كار و كوشش سخت ، برد باري و مقاومت در مقابل دشواري ها بدست مي آيد. كسي با خوش گذراني و راحت طلبي به جايي نرسيده كه ما دومين آن باشيم .
امام رضا (ع) مى فرمايند: هر كس از خدا توفيق را مسئلت كند در حالى كه كوشا و تلاش گر نيست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است. و من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزاء بنفسه. بحار الانوار، ج 78،ص 356
در بحث دين داري و عبوديت حق تعالي نيز كوشش و صبر در مقابل نا همواري ها و ناملايمات زندگي، چه زندگي مادي و چه معنوي، از شرايط اصلي موفقيت محسوب مي شود. قرآن كريم در مورد سختي نماز مي فرمايد : نماز خواندن ، جز براي خاشعين ، كار ساده و آساني نيست و انها لكبيره الا علي الخاشعين. بقره ، 45
و در قيامت نيز به كساني كه صبورند، وعده بهشت بي حساب مي دهد ان الله يوفي الصابرين اجرهم بغير حساب. زمر، 10
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذكوه، امر به معروف و ساير وظايف شرعي و عبادي نيز وضعيت به همين منوال است . انجام تمامي اينگونه تكاليف نياز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج ميسر نمي شود. موفقيت در بدست آوردن گنج مقصود كه در لقاي الهي ، قرب به خداوند و اولياي او خلاصه مي شود، كاري است كه با عمل و تحمل دشواري هاي آن حاصل خواهد شد.
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان زتن برآيد
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خويش را در زندگي و رسيدن به قرب الهي مشخص نماييد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد و بر آن برنامه پاي بفشاريد. نظم و برنامه ريزي از لوازم ضروري موفقيت در دين داري و يا هر كار ديگر است . امكان ندارد يك آدم بي انضباط و ولنگار در رسيدن به اهداف زندگي خود موفق باشد.
اين برنامه كه در حقيقت يك دستور العمل خود سازي و قرب الهي است بايد از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصين متعهد و علما ي دين باشد تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفريط به دور باشد. موفقيت در عمل و عبادت خداي در گرو تداوم در آن است . عبادت خداوند ، نوري است كه به تدريج تمام وجود انسان را مي گيرد و آدمي را سراسرنوراني مي كند.
اگر روزي در برنامه هاي عبودي خود كوتاهى كرديد بدانيد، كه به همان اندازه از توفيقات شما كاسته مى گردد، كوشايى و استقامت شرط توفيق است. على (ع) در روايتي فرموده است: من طلب شيئاً ناله او بعضه» هر كس طالب چيزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام يا قسمتي از آن، حتما خواهد رسيد. مطالب السئوول، ص37
12- تامين اقتصادي : از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع انجام وظايف بندگي است و هم ثروت فراوان. بهترين حالت براي ايجاد فراقت و تمركز در بندگي خداوند، حالت توسط و تامين اقتصادي است. كسي كه فقير است دايم بايد به فكر آب و نان خانواده خود باشد و همچنين كسي كه مال و منال فراوان دارد ، همواره بايد وقت و نيروي خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد ، اين دو گروه معمولا در دين داري و عبوديت خداوند موفق نيستند.
قرآن كريم نسبت به ثروتمندي فراوان مي فرمايد: ان الانسان ليطغي ان رآه استغني . انسان همين كه خود را ثروتمند و بي نياز احساس كند ، سر به شورش و طغيان گري مي گزارد سوره علق،آيه 6
و در روايت از رسول اكرم (ص) است كه كاد الفقر ان يكون كفرا . نزديك است كه فقر آدم فقير را به كفر بكشاند. كافي،ج2 ،ص307
در مقابل افرادي كه از يك زندگي آبرو مند و ساده برخوردارند، فكري راحت و فرصتي مناسب براي بندگي خداوند و قرب به او در اختيار خواهند داشت و در اين زمينه موفقيتشان بيشتر است.
13- رفق و مدارا : يكي از شرايط موفقيت در عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است. حتي عبادت را نبايد به خود تحميل نمود، عبادت تحميلي باعث زدگي انسان مي شود و حال بندگي را زايل و خود عمل را بي ثمر مي نمايد.
در روايات اسلامي، تاكيد فراوان شده است كه در عبادت، ميانه رو باشيد و اقبال و ادبار قلب خويش را در نظر بگيريد. در حالتي كه ميل و اقبال داريد ، بيشتر عبادت كنيد و در حالت بي حالي و ادبار، تنها به انجام واجبات اكتفا نماييد .
امير مومنان حضرت علي(ع) فرمود: ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها علي النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علي الفرايض. بدرستي كه قلب انسان را اقبال و ادباري است. پس چون در حال پذيرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بداريد و هنگامي كه در حالت روي گرداني بود، به انجام واجبات اكتفا نماييد. نهج البلاغه، حكمت 312
14- طلب توفيق از خداوند: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع ، حال ، اشك چشم و دل شكسته، علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت و موفقيت در رسيدن به اهداف، دل را بر انجام اوامر الهى رقيق و آماده مى سازد و آن را از كدورتها و تعلق و تشويش و اضطراب هاى ناشى از وسوسه هاى يأس آور شيطان و نفس اماره پالايش مى دهد.
در روايتى از امام جواد (ع) آمده كه مؤمن نياز به سه چيز دارد : توفيق الهي و كسي كه از درون او را نصيحت كند و پذيرش نصيحت از كسي كه او را نصيحت كرده. المؤمن يحتاج إلى توفيق من الله ، وواعظ من نفسه ، وقبول ممن ينصحه. ميزان الحكمة، ج4 ص 3598.
علي ( عليه السلام ) فرموده است: همانگونه كه جسم از سايه خود جدا نمي شود، همچنين دين و توفيق الهي از هم جدا شدني نيستند. كما أن الجسم والظل لا يفترقان ، كذلك الدين والتوفيق لا يفترقان
و در روايت ديگري فرمود : حتي كوشش بدون توفيق از جانب خداوند، نافع نخواهد بود. لا ينفع اجتهاد بغير توفيق
از امام باقر (ع) در باره معناي جمله لا حول ولا قوة إلا بالله سوال شد ، حضرت فرمود : معنايش اين است كه بدون كمك الهي، هرگز كسي را ياراي اجتناب از هيچ گناهي نيست و بدون توفيق الهي نيز كسي را نيروي اطاعت نمي باشد. «معناه لاحول لنا عن معصية الله إلا بعون الله ، ولا قوة لنا على طاعة الله إلا بتوفيق الله عزوجل» ( توحيد صدوق، ص242)
بنابراين بايد از راه توسل به ذات اقدس اله و واسطه قرار دادن ارواح پاك معصومين (ع) به درگاه او از خداوند طلب توفيق نمود. البته جديت و كوشش خود انسان هم لازم است و بايد از خوردن غذاهاى شبهه ناك پرهيز نموده و از مجالست با رفقايى كه مقيد به آداب و مقررات اسلامى نيستند دورى كرد تا به تدريج كارهاى خوب در انسان عادت و به صورت ملكه درآيد و توفيق الهى شامل حال شود.
P} اى خداى پاك بى انباز و بار {E} دست گير و جرم ما را درگذار{P
P} در ده ما را سخن هاى رقيق {E} تا تو را رحم آورد بر ما شفيق{P
P} هم دعا از تو اجابت هم زتو {E} ايمنى از تو مهابت هم زتو{P
اميد است در اين امر حساس و حياتي با دقت کافي عمل نموده و ضمنا از هرگونه حساسيت بيش از اندازه و وسواس گونه نيز اجتناب کنيد و با خوب انديشيدن، خوب مشورت کردن واستفاده از نظرات مشورتي والدين محترمتان به تب گزينش و انتخاب شايسته دست يابيد و پايه هاي زندگي مشترکتان را پايه ريزي کنيد.
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما

بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
علت انتخاب پوشش های نامناسب توسط برخی از افراد چیست ؟
آمار سایت